عشق من،عطیه جونعشق من،عطیه جون، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

عطیه، بزرگترین هدیه خدا به ما

یه روز شاد و قشنگ.....................

1392/4/7 1:03
نویسنده : مامی عطیه
169 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترم

امروز ما مهمون داشتیم و خاله فرناز (اولیایی)و خاله فرناز (جفایی) وخاله الهام همکارای مامان اومدن خونمون و کلی باهم خوش گذروندیم.بعد نهار آلبوم دیدیم،فیلم دیدم،xbox بازی کردیم.خخخخخخ خیلی خوش گذشت.وای چقدر از دستشون ناراحت شدم.با وجودی که کلی هدیه تو دوران بارداری خریدند و برام ویارانه و غذاو(سالاد های معروف خانم سالاروندی خخخخخ) ولواشک و ترشی و.... می آوردند و باهام خرید میومدند(علی الخصوص شلوار بارداریم رو که با فرناز رفتیم خریدیم از هفت حوض و کلی خاطره خخخخ) و...... یه مبلغ زیادی هدیه دادند بهم به اضافه اینکه خاله جفایی یه شکلات و یه هدیه دیگه هم آورده بود برام.

دوست جونا با شما بودن خیلی برام قشنگه اونم من که بعد زایمانم اگر مجبور نشم با کسی رفت و آمد ندارم و علاقه ای هم ندارم (دست خوذم نیست).(بسیار عاشق تنهایی با همسری و دختر گلم هستم)واقعا از ته دل گفتم حضورتون باعث دل گرمی ام بود.(در ضمن الهام جان درسته که از رفت و آمد بعد زایمانم متنفر متنفرم.ولی تو منو دعوت کن این پست باعث نشه منو دعوت نکنی.گفتم شما ها رو دیدم روحیه ام خیلی خوب شدخخخخخ)چون موقع بارداری که تنها بودم هیچ کس نمی گفت مرده ای یا زنده،همش پی گیر حالم بودید و هوامو داشتین.از خاله جفایی خیلی تشکر میکنم که زایمان کردم میخواست بیاد بیمارستان پیشم بمونه.

بازم بیاین خونمون.بعد زایمان خیلی افسرده بودم، شما اومدین خیلی خوب شدم.

فرناز(اولیایی) عزیزم ایشالا عروسیت جبران کنم،خاله جفایی ایشالا عروسی بهادر جون جبران کنم و الهام عزیز ایشالا نی نی دار شید جبران کنم.

البنه غروب که رفتین خیلی دلم گرفت.فرناز -ج شما که زایمان کردی شاید بدونی چی میگم.از محبت هاتون میخواستم گریه کنم.دقیقا خانم برادرم مارال جون که بعد از کلی زحمت برا منو نی نی 8 ام عید رفت مسافرت کلی شبش گریه کردم -(تازه بیچاره به خانم برادر دیگه ام سپرده بود که بیاد پیشم.(زهرا جونم به از شما نباشه خیلی مهربونه ولی خودش بچه داره من از اون انتظار نداشتم)همسری شاهده.حس افسردگی بارداری و زایمان برا من اینجوری بود.

البته نبود همسری در دل تنگی دم غروبم هم مزید بر علت بود،گفتم که عاشق اینم که با نی نی و همسری باشم.

این نامه رو هم میفرستم برا همسری که دلم براش تنگ شده

بترکه چشم حسودبه قول فرناز:

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

بووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)